شیوۀ من در آموزشِ سهتار از راه دور بر پایۀ تجربهاے بیست و چند ساله است. اکنون این شیوه با گذرِ زمان و آزمونهای بسیار تا اندازهاے به پختگی رسیده است. برخے جستارهای من در آموزشِ سهتار در کتابِ سیپاره در آموختنِ سهتار و خموشیشناسیِ خنیای ایرانی فراهم آمده است. این آموزهها چندین جنبه را فرامیگیرد: از تئوریِ آموزشیِ موسیقیِ دستگاهی گرفته تا بررسیِ روانیِ روندِ آموزشِ هنرجو و تا فلسفۀ موسیقیِ ایرانی و آنالیز پیشرفتۀ نوازندگی و متنِ آموزش و آمادگیهای تکنیکی و روانی برای بداههنوازی.
آموزشِ از راه دور چیزے از آموزشِ نزدیک کم ندارد اگر آموزگار با کارکشتگی بتواند همۀ نیازهای سهتارآموز را با همۀ باریکی بدرستی برآورد. امروزه آموزشِ موسیقیِ ایرانی روزهایے نزار را میگذراند و نتیجهاش آن است که میبینیم: هنرِ بداهه و آفرینشِ احوال و جهانهای نیرومندِ موزیکال بسیار ناتوان و در سایه افتاده است و بیم آن است که پاک از میان برود. آرندهٔ این آسیبِ بزرگ چیزے نیست جز شیوههای پرورشِ هنرجو.
درسهای از راه دور در شیوۀ من هفتهاے یک بار (آنلاین) است و در کنارِ آن، سهتارآموز از پشتیبانیِ همهروزه (آفلاین) بهره میبرد. کارِ سهتارآموز در هر نشست ـــبی آنکه خود بداندـــ با بیش از سی سنجۀ آنالیزِ نوازندگی بررسی میشود و بفراخورِ چگونگیِ کار و احوالِ خود, تمرینها و راهنماییهایے را از آموزگار میگیرد. گرچه متنِ پایۀ آموزش برای همۀ سهتارآموزان کمابیش یکی ست، اما دستورهای تمرین و گاه متنِ مشق یکی نیستند. این دستورها درخورِ روان و شیوۀ زندگی و تواناییها و چگونگیِ پیشرفت و مسیرِ جداگانۀ فراگیریِ هر سهتارآموز، رنگارنگ است. آموزگار در هر نشست پس از آنالیزِ پیشرفته و سریعِ کارِ سهتارآموز، بسته به نیاز، پیرامونِ دوازده دستور به او میدهد که برنامۀ کارِ وی تا هفتۀ آینده است. این دستورهای دوازدهگانه برای نمونه از فشار و جایگاه و زاویۀ انگشت کوچک بر تختِ سهتار تا برنامۀ شنیداریِ او و چگونگیِ دوریِ او از خستگی را در بر میگیرد (همۀ گونههای دستور و شیوههای آنالیز را در کتابِ سیپاره میخوانید، که میتواند به خودآموزان نیز یاری بسیار برساند). آنگاه، سهتارآموز در خانه به تمرین میپردازد و در هر جا که پرسشے دارد آنرا به همراه نمونۀ کوتاهِ نواختهاش به هنرآموز میفرستد و راهنماییش را میشنود. برنامۀ آموزش بسته به اندازۀ زمانے که سهتارآموز برای تمرین دارد جداگانه طراحی میشود و از کسانے که روزے نیم ساعت زمانِ تمرین دارند گرفته تا آنها که روزے ده ساعت تمرین حرفهای میکنند میتوانند از آموزش ویژۀ خود بهره ببرند. همچنین آموزگار، سهتارآموز را بدرستی از چگونگیِ پیشرفتش و پیشبینیِ آیندۀ کارش آگاه میدارد، و از اینرو سهتارآموز همواره میداند که کجای کار است و چه زمانے به کجا خواهد رسید. برنامۀ کلانِ این آموزش، فراگیریِ پایۀ نوازندگیِ موسیقیِ دستگاهی ست، که امروزه به نامِ ردیفِ دستگاهی خوانده میشود و از نیاکانِ پیشین یادگار مانده است. روایت یا بهتر بگوییم ویرایشِ من از ردیفِ دستگاهی را در کتاب سیپاره میبینید. سهتارآموز با فراگیریِ نواختنِ استوارِ آن متن، برای برداشتنِ گامهای سپسین آماده خواهد شد، که همان بداههپردازی و گذر از همۀ آنے ست که آموخته است. اینچنین، سهتارآموز پس از گذر سالیان، اندک اندک به ساختنِ جهانِ موزیکالِ ویژۀ خود روی خواهد آورد ــچیزے که آماجِ ما از آموزش است.
آنچه انجام و فرجامِ شیوۀ مرا از بسیارے دیگر جدا میسازد، کوشش در رهاندنِ سهتارآموز از چرخههای یاوهاے ست که امروزه دستۀ بزرگے از سهتارآموزان و سهتارآموختگان را بندی و تباهِ خود داشته است. (بنگرید به «اندیشههای نیندیشیده»)
در دیدگاهِ آموزشیِ من، آنچه باید نامِ آموزش را تنها بر آن نهاد، در پیش رو گذاشتنِ بیشمار راهِ حل است برای بیشمار مشکلاتِ فنیِ هنرآموز؛ و نه تنها گفتنِ به او که: چه را بنواز، و یا حتی چگونه بنواز. بسخنِ دیگر، آنچه من نام آموزش بر آن مینهم، آموزاندنِ چگونه توانستن است، و نه تنها چه نواختن و یا حتی چگونه نواختن.
پنج دقیقه پیش از زمانِ نشست، آماده باشید. و پیام بگذارید که آمادهاید. با این همه، تأخیرِ سهتارآموز، از حقوقِ او ست.
بکوشید از نیم ساعتے پیش از آموزش، دور از غوغا باشید؛ و تا جایے که میشود از خستگی فروکاسته باشید. برای این کار پیشنهاد میشود که نیم ساعتِ پیش از کلاس را نه به دوره و تمرینِ شتابزدۀ درسها، که به استراحت بپردازید. پیشنهادِ دیگر، نوشیدن یک استکان دمنوشِ استخودوسِ سبک (یک قاشق چایخوری در یک قوری کوچک) است.
در هر فصل از سال، یک جلسۀ غیبت، روا و بیهزینه است. جز آن، هر جلسۀ غیبت (بجز روزهای بیماری) همچون یک جلسۀ آموزش هزینه برمیدارد.
زمانِ هر نشست، بسته به نیاز، تا یک ساعت، و دستِ کم نیم ساعت است.
پرسشها و نمونه تمرینهای خود را به آموزگار بفرستید. پاسخ در همان روز در کوتاهترین زمان به شما خواهد رسید. زمانِ ضبطها بسیار کوتاه باشد و تنها همان نکتۀ دشوارِ تمرین را نشان دهد. بیشترِ این ضبطها از سی ثانیه بیشتر نمیشود.
پرسشها و نمونه تمرینها را بیش از دو بار در روز، به آموزگار نفرستید. مگر اینکه او خود از شما بخواهد.
دستورهای هر نشست را مو به مو یادداشت کنید و تا نشستِ آینده هرگز آنها را فراموش نکنید. تا دوازده دستور در هر نشست به شما گفته میشود، که برنامۀ تمرینِ هفتۀ آیندۀ شما ست. اگر نکتهها را فراموش کنید و یا تمرینها را با کاستی انجام دهید، طراحی و برنامۀ آموزشِ شما بهم میخورد.
اعتبارِ آموزش ما، چگونگیِ پیشرفتِ شما ست. و این، ما را به کار شما سختگیر خواهد ساخت.
در برنامۀ اختیاریِ آموزش است که سالے دو بار، سهتارآموزان در سفرے به کوه و دشت و بیابان، با یکدیگر همراه شوند و در آن اردو به سهتارنوازی بپردازند.
در برنامۀ اختیاریِ آموزش است که سهتارآموزان در کارگاههای فلسفۀ موسیقی ایرانی شرکت کنند. این کارگاهها گاه به گاه در گفتارهای آنلاین برگزار میشود.
اول اندیشه، وانگهی گفتار
پایبست آمده ست و پس دیوار
سعدی
پیشرفتِ هنرجو همه بر دوشِ آموزگار است. و آموزگار دو کار دارد: آموزش، و سنجشِ آن آموزش. در سنجشِ آموزش، او باید به این دو بیندیشد: چگونگیِ آموزاندن، و چگونگیِ پیشرفتِ هنرجو.
امروز اما آموزشِ موسیقیِ دستگاهی بسیار بیسامان است. اندیشۀ زنده و بنیرویے در آن نیست. بسیارے از آموزگاران، اگر هم به چگونگیِ آموزش بیندیشند، آن چگونگی تنها در نیرو و زمان و مهرے ست که به پای هنرجو میریزند؛ این اما بسنده نیست. میشود که انگیزه و تلاشِ آموزگار نیک و بسنده باشد، اما روشِ آموزش درست نباشد. تا روشِ آموزش اندیشیده و سنجیده و آزموده نشود، آموزگار هنوز کارِ خود را نشناخته است؛ و تا کسے کارِ خود را نشناسد، چگونه میتواند از پسِ آن برآید؟
من بر آنم که شیوههای کنونی به نیکی از پسِ آرزو و کارے که بر دوشِ آنها ست برنمیآیند. در دیدِ من، آن کاستیها بیش از آنکه برآمده از خطای اندیشه باشند، برآمده از نیندیشیدن و ندیدن اند. تا پرسشے نباشد، پاسخے چگونه خواهد بود؟
اینها پرسشهایے اند که در فراهمآوریِ روشِ آموزش باید به آنها اندیشید:
چه نیازهایے در روانِ هنرجو هست، که او را به موسیقی میخواند؟ آیا این نیازها، بناگزیر همان نیازهایے ست که هنرجویانِ موسیقیهای فرنگی را به آن موسیقیها میخواند؟ اکنون اگر آموزگار چنین نیازهایے را نیک نشناخته و نزیسته باشد، آیا میتواند به هنرجو در برآوردنِ آنها یاریاے برساند؟
آموزشِ موسیقیِ دستگاهی، بروشنی، آموزشِ چه چیزے ست؟ و در بن، و پیش از آن: آموزش چیست؟
و سپس:
آموزاندن چگونه است؟
آموزشِ موسیقیِ دستگاهی، پرورشِ تواناییهایے در این چهار دسته از هنرآموزان است: بداههنواز، ساختهنواز (قطعهنواز)، گروهنواز، و آهنگساز. با این شمار، آیا نباید آموزشے که برای هر یک از این چهار گونه توانایی داده میشود بدرستی درخورِ نیازهای دیگرگونِ هر دسته باشد؟
شناسهها و سنجههای روشنِ توانمندی، درستی، و زیبایی، برای نوازندگیِ موسیقیِ دستگاهی چیستند؟ و به سخنِ دیگر، توانمندی (تکنیک) در نوازندگیِ موسیقیِ دستگاهی چیست؟
گامهای روشن و پی در پی، یا همان برنامۀ راه برای پیمودنِ هنرجو از نوآموزی تا استادکاری، چیست؟
ویژگیهای هر هنرجو، چه در خوی، و چه در جهانِ زیستِ درونی یا بیرونی، چه دیگرگونیاے در شیوه و درونمایه و برنامۀ آموزشیِ او میآورد؟
اگر موسیقیِ دستگاهی گونهاے از بازگوییِ (بیانِ) هنری باشد، که هست، آیا بازگوییاے بدونِ درونمایهاے شدنی ست؟ درونمایه را چگونه باید پرورید؟
رویارویی، پاسخ، و یافتنِ راهِ گشود برای پرسشهای بالا ـــــو چندین پرسشِ دیگرــــ، روشِ آموزش را بنیاد مینهد. روش، بنا به شیوۀ نگرشهای گوناگون، میتواند گوناگون باشد؛ اما، جدا از آن گوناگونی، آموزگار نباید بی روشِ سنجیده و پرداختهاے، به آموزش دست برَد. که اگر چنین کند، آن بیروشی همان ناآگاهی از کارے ست که بر دوش دارد. برای انجامِ آن کار، یا همان آموزاندن، باید از پیش، و درست، به آن آگاه بود.
برای خواندنِ اندیشههایے بیشتر، دربارۀ وظیفه و خویشکاری، بنگرید به واکاویِ زنجیرهایِ: «چهل نکته دربارۀ هر آن کاری که بر دوش است».
این شیوه بیست و اندے سال رفته رفته پرداخته گشته و از کاستیهای خود تا امروز پیوسته کاسته و میکاهد.
هنرجو از پشتیبانیِ هر روزۀ ما بهرهمند است. هرگاه به پرسشے یا مشکلے برخورَد پاسخ را در کوتاهترین زمان در همان روز میگیرد. همچنین، هرگاه سرورزِ (سرمشق) نواخته را برای ما بفرستد، نکتههای بهبودِ آنرا بسیار زود خواهد شنید، و از اینرو اگر کاستیاے در کارش بود، بجای هفتۀ آینده، همان روز و همان ساعت آنرا درخواهد یافت.
در این شیوه، کارِ آموزگار این است که چارۀ نواختنِ درست را به شاگرد بگوید و نه اینکه بگوید آنی که نواختی نادرست بود و درستش این است. برای نمونه، اگر شاگرد خنیای نغمهاے را درنمییابد و نغمه برایش بیمعنی ست، آموزگار تمرینهایے به او میدهد که با انجامِ آن بتواند به درونمایۀ نغمه نزدیکتر شود. و یا اگر شاگرد ریز را بسیار تند مینوازد، دستور به اینکه ریزت را کندتر بنواز بتنهایی بس نیست، و آموزگار کارهایی را پیشنهاد میدهد که شاگرد با انجامِ آن بتواند تند بودنِ ریزش را دریابد و آنرا بآسانی بسامان سازد. بنگرید: به کسی که دچارِ بیماریِ چربی خون و یا چاقی ست، یک پزشک دستور میدهد که چه نخور و چه بخور و چه اندازه بخور یا نخور، و پزشکے دیگر بجای آن دستور، به او میگوید که چه کن که نخواهی برخے خوراکها را بخوری و چه کن که نخوری و چه کن که باندازه بخوری. نایکسانیِ شیوۀ آن دو پزشک، همانے ست که این شیوه را از دیگر شیوهها جدا میسازد.
تا ماه دوم: جا افتادنِ پایهایِ ریختِ دستِ راست و چپ، و نواختِ زخمههای راست و چپ بی آن که چندان به سیمها گیر کنند.
تا ماهِ چهارم: ریخت گرفتنِ نغمههای نواخته.
تا ماهِ ششم: بپایان بردنِ گوشههای آغازینِ شور تا ۱۲ گوشه.
تا سالِ یکم: بپایان بردنِ دستگاهِ شور.
در این زمان نواختۀ هنرجو تا اندازهاے شنیدنی میشود و میتواند شنوندگانی از آشنایانِ نزدیک را خوشنود سازد.
تا سالِ دوم: بپایان بردنِ دو دستگاه دیگر.
در این زمان نواخته بسیار روانتر میشود.
تا سالِ چهارم: بپایان بردنِ هفت دستگاه و شش آواز
در این زمان نواخته چابک و روان میشود و شاگرد میتواند ورزهای بداههنوازی را بیآغازد و رفتهرفته به آفرینشگری و پرداخت ژرف نواخته دست برد. و از اینجاست که راهِ ویژه خود را پیوسته ویژهتر و نغزتر خواهد ساخت.
از نیکیها و آسانیهای آموزش از راهِ دور یکی این است که هنرجو زمانِ پیش و پس از نشستِ آموزش را در رفت و آمد در گرما و سرما و ... از دست نمیدهد؛ که برای نمونه در شهرے مانندِ تهران این زمان گاه به چندین ساعت میکشد. این زمان بخودیِ خود ارزشمند است و از سویی دیگر رفت و آمد خستگیِ بسیاری میآورد و پراکندگیِ روانِ هنرجو را نیز بهمراه دارد. و به اینها هزینۀ رفت و آمد و آلودگیِ صوتیِ خیابانها را هم بیافزایید. کاستیای که در آموزشِ از راهِ دور هست این است که سهتارآموز آوای سازِ آموزگار را از نزدیک نمیشنود، که چارۀ آن این است که هر از گاهی آموزش از نزدیک باشد ــــبرای نمونه ماهی یک بار. با این همه، اگر آموزشِ از نزدیک دست نداد با برخی شگردها، این کاستی هم از میان خواهد رفت.
دستگاه یک فضا ست، یک مینو ست، که با نواختنِ نغمههایے بر پردههایی، باید ساخته شود. نغمهها بیشمار اند.
با هر نواختنی دستگاه ساخته نمیشود. دستگاه پدیدهای مینوی (درونی) ست. تا فضا در مینو دریافته نشود، دستگاه ساخته نشده است. دستگاه، صدا نیست؛ حال است، گاهان (۱) است؛ که با صدا و یا یادآوریِ صدا ساخته میشود.
خواستِ از سهتارنوازی ساختنِ فضای دستگاه است. پس تا آن فضا ساخته نشود، نواختن بیهوده بوده است. نیکیِ نواختن هم به آن است که فضای دستگاه نیکتر و ژرفتر ساخته شود. پس اگر انگشتانِ نوازنده چابک و روان کار کنند و نغمه باصطلاح درست نواخته شود، باز هم نواختن میتواند کاری بیهوده باشد ــــچراکه چه بسا هنوز فضای دستگاه ساخته نشده باشد.
شاید بگویید این گفتن ندارد که «کارِ نوازنده ساختنِ فضای دستگاه است» و هر کس این را میداند! اما باید گفت بیشترِ آنچه امروزه از نوازندگان میشنویم گواهِ فراموشیِ همین گفته است. آنها خود میدانند که من چه میگویم. سازِ آنها بی گاهان است. و ساختِ گاهانِ دستگاه، آماجِ یکمِ آنها از نواختن نیست. بیشترِ آنچه امروزه میشنویم گردآوردی از صداها ست و دستگاه نیست، و تنی ست بی جان.
این پدیده را در مهرازی (معماری) هم میبینیم. آماجِ مهرازی، ساختنِ خانه است و نه ساختنِ در و دیوار و پنجره. خانه باشگاهی ست برای آسودن و باشیدنی والا. چه بسا چهاردیواریای که باشنده از بودن در آن، ملول و تیره شود. با این همه، اگر به سازنده بگویی که ساختهاش بیهوده بوده است پاسخ دهد من که دیوارها و درها و پنجرهها را بدرستی و استوار و فراخ و ... ساختهام. این پاسخ، گواهِ آن است که سازنده آماجِ ساختن را از بن فراموش کرده بوده است: آماجِ ساختن ساختنِ فضایی ست برای باشیدن و زیستنی والا. در این زمان میگوییم: گاهانِ خانهگرفتن در اندیشۀ سازنده نبوده است.
با آنچه رفت، آیا شناخت و ساختِگاهانِ دستگاه، آموختنی و آموزاندنی ست؟ پاسخ آری ست. ما آنرا به شاگرد میآموزیم، و آن آموزش را پایۀ کارِ خود میدانیم. چنانکه، اگر هنرجویے بی آموختنِگاهانِ دستگاه، از آن گذشت، کارِ او و کارِخود را بیهوده میدانیم.
نواختهای که بی گاهان است، همچون خوراکی ست که سیر نمیدارد و نیرو نمیدهد. و یا همچون سخنی ست که پاک یاوه و ژاژ است. و میگوییم: آوایے ست که بیهوده خاموشی را شکسته و تباه ساخته است.
چگونه گاهان را بشناسیم و نواختن را با گاهان سازیم؟
نواخته همچون سخن است، که باید از روی نیازی باشد، و هرِ مینو باشد، و راست باشد.
در این باره بیشتر خواهیم گفت.
(۱) - گاهان:حال، وقت. و احوال و اوقات.